منوتوتنهـــــــــــــــــــــــا

همیشه میگفت "قدر کنار هم بودنمان را بدان" "به آنی همه چیز عوض خواهد شد" حـــــــــالا ... خدایـــــــــــا من که برای لذت دادن و لذت بردنش همه کار کردم مـــــــــــــــــــــــــــن همه کار کرددددددددددددددددددددددم چرا تنها حسی که مانده پیشمانیست پشیمان از اینکه "چقدر زود همه چیز تمام شد و چقدر بی لیاقت بودم برای استفاده از زمان"
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت 9:21 توسط maryam|

خدایا ذاتم خرابه قبـــــــول من بدم قبـــــــــــــــول من نجسم قبـــــــــــــــــــــــــــــــول من بدترین و کثیفترین و ... هر چی بدیه تو دنیا من هستـــــــــــــــــــــــــــم قبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول ولی با همه ی اینها مگه بنده ی تو نیستــــــــــــم؟؟؟ خدایاااااااااااا به خودت قسم خسته شدم دیگه تحملشو ندارم تورو به خودت قسم تورو به هر چی که برات با ارزشه قسم منو از اینجا ببر به بزرگیه خودت دیگه خسته شدم منو از این جهنمت ببر ببر تو همون جهنمی که هــــــــمه ازش میترسن از اینجا خسته شدم دیگه طاقتشو ندارم میدونم خــــــــــــــــــــــــــــــــوب میدونم وضعیت من از خیلی ها بهتره اما دیگه نمیخوااااااااااااااااااااااااااام دیگه نه طاقت خوبیهای اینجارو دارم نه طاقت بدیهاشو خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بریــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم خیلی حرف دارم خدا خیلی حرف نه، خیلی درد دارم. دارم میسوزم دارم میسووووووووووووووزم خداااااااااااااااااااااااا
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت 9:19 توسط maryam|

چه بی رحمانه است برای تسلایم تا آخرین پیمانه ی جانت میسوزی و من با بی تفاوتی تمام تورا به دورترین نقطه نشانه میروم میدانی چرا؟ چون باز هم مثل تو، دقیقا مثل تو عروسی سپید پوش با قلبی پر شده از آرامش در انتظار آتش گرفتن به دست من است آتشی که جرقه اش را بهترین خاطراتم میزند میبینی چه استادانه سوزاندنت را یاد گرفته ام لب بر لبت میگذارم و شیره ی جانت را به پرواز قلبم تبدیل میکنم و نمیدانم این بی رحمی من است که تو را با تمام فداکاری هایت به زیر پا له میکنم یا سرنوشت توست که برای سوختن و رها شدن آفریده شده ای سیگاره بی یاره من
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت 9:12 توسط maryam|

میبینی ... حتی غریبه ها هم نبودنت را باور نکرده اند پس از من چه انتظاری داری وقتی هر کس به من میرسد تورا در من جست و جو میکند
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت 9:0 توسط maryam|

دلم چه دردی میکند آنها که ادعای عاشقی میکنند آنها که دم از احساس ناب پاییزی میزنند چه لذتی میبرند از لگد مال کردن نفسهای زردم و چه نامگذاری پر احساسی کرده اند صدای خش خش قلبم را "آهنگ دلتـــــــــــــــنگی" آآآآآآآآآآآآآخ... چه دردی دارد آهنگِ پر احساسِ عاشقیِ قلبم
نوشته شده در یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,ساعت 8:58 توسط maryam|

حاجتی در دل بی تابم داشتم... به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد. دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟! .... و قسم می خورم که راست می گفت . شاید چیزی را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و به رایتان ناپسند افتد. خدا میداند و شما نمیدانید. ( بقره، ۲۱۶٫)
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 9:17 توسط maryam|

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.....!
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 9:15 توسط maryam|

خوشی با خوبی فرق دارد؛ به خاطر خوبی ها؛ از خیلی خوشی ها؛ باید گذشت ...
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 9:14 توسط maryam|

اغلب فکر می کنیم؛ اینکه به یاد کسی هستیم؛ منتی است بر گردن آن شخص؛ غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم؛ این هنر اوست نه ما؛ به یاد ماندنی بودن؛ بسیار مهم تر از به یاد بودن است؛ به یادتم، خوبم ...
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 9:13 توسط maryam|

به خیلی ها میگیم “ دوست ” … به هرکسی که بتوونیم باهاش بیشتر از یه سلام و یه حال و احوالپرسی ساده حرف بزنیم . خیلی از این “دوست”ها ، دوست نیستن. همکارن ، همکلاسین ، فامیل دورن ، همسایه ن ، یه آشنان ”دوست” اونیه که باهاش رازهای مشترک داری. اونیه که وقتی دلت گرفت اول از همه شمارهء اونو میگیری. اونیه که برای قدم زدن انتخابش میکنی . اونیه که جلوش لازم نیست به چیزی تظاهر کنی . که اگه دلت گرفت بهش میگی “ دلم گریه میخواد ! ” اونیه که دستت رو میگیره و میگه “ میفهمم ” . که نمیخواد براش توضیح واضح بدی . اونیه که سر زده خراب میشی سرش. نمیگی شاید آمادگی نداشته باشه. چون مهم نیست. نه برای اون نه برای تو . حتی اگر خونه ش خیلی کثیف باشه. یا سرش خیلی شلوغ باشه. چون همیشه برای تو وقت داره. دوست اونیه که همیشه برات گزینهء اوله. اونیه که بهت سرکوفت نمیزنه. تحقیرت نمیکنه. بهت نمیخنده… بقیه یا همکارن، یا همکلاسین، یا فامیل دورن، یا همسایه، یا یه آشنان همهء اینا رو گفتم که بگم آدما عوض میشن اما معیار دوستی عوض نمیشه. برای همین یکی که تا دیروز برات “دوست” بود میشه یه خاطره یا یه همکلاسی قدیمی… بعد اونی که سالها همکلاسی قدیمیت بود برات میشه “دوست "
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,ساعت 9:10 توسط maryam|


آخرين مطالب

Design By : Pichak