هـر گـاه دیـدى خـداوند با وجود گناهان ، پیوسته به تو نعمت مى دهد ، به هوش باش که آنها براى تو نوعى غافلگیرى و مرگ ناگهانى است.
امام علـــــــی (ع)
(شرح غررالحکم ، ج 3، ص 132)
بچه که بودیم یادمون دادن که شروع هر کاری با نام خداست و فقط این اسمه که گره های کور زندگی مونو باز می کنه.
بزرگ که شدیم یادمون رفت ، که آنقدر پیچ خوردیم تو گره های زندگی که کور شدیمو نمی بینیم کسی رو که فقط اسمش کافیه تا هر در بسته ای باز بشه .
بچه که بودیم یادمون دادن رسم خط و پاره خط و اینکه یه خط از کجا شروع می شه و به کجا ختم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت خط هایی که رو صورتمون رسم شد، ردپای کدوم درد به جا مونده رو قلبمون بوده و از کجا شروع شد و اصلا به کجا ختم؟
بچه که بودیم یادمون دادن چطور مدادرنگی هامونو به بغل دستی مون که یادش رفته بیاره یا اصلا نداشته که بیاره، شریک شیم تا نقاشیش بی رنگ نمونه.
بزرگ که شدیم یادمون رفت سفره ی خالیه همسایه مونو، و هیچ تلاشی برای شریک شدن تو رنگی شدنش نکردیم.
بچه که بودیم یادمون دادن برای کمک به بابای مدرسه، هفته ای یه بار خودمون آشغالای حیاطو جمع کنیم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت به رفتگری که تو چله ی زمستون آشغالای کوچه رو جارو می زنه ،حتی سلام بدیم.
بچه که بودیم یادمون دادن که وقتی تو بازی یکی خورد زمین، چطور دستشو بگیریم و کمکش کنیم تا دوباره بایسته.
بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگترین صحنه ی زندگی، دنیاست و ما کمک به ایستادن کسی که نکردیم هیچ، باعث زمین خوردن خیلی ها شدیم.
بچه که بودیم یادمون دادن به بزرگترامون احترام بذاریم و با تمام وجود به عزیزانمون محبت داشته باشیم.
بزرگ که شدیم یادمون رفت بزرگتر - کوچکتری و حرمت و ، حتی خجالت کشیدیم بهشون بگیم"دوستت دارم"
بچه که بودیم یادمون دادن...
ای کاش بچه که بودیم یادمون می دادن چطور وقتی بزرگ که شدیم یادمون نره همه ی اون چیزهایی رو که:... بچه که بودیم یادمون دادن
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:7 توسط maryam|
انسان هم میتواند دایره باشد و هم خط راست . انتخاب با خودتان هست :
تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید...
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم...
کسانی که درونم را می بینند برایم کافیند...
برای آن هایی که از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم...
با خود می گویم بگذار همان بیرون بمانند...
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:4 توسط maryam|
آدم ها زیبا فکر می کنند .. زیبا حرف می زنند ..
اما ..
زیبا زندگی نمی کنند ...
رومن پولانسکی
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:3 توسط maryam|
بعضی از آدم ها جلد زرکوب دارند . بعضی ضخیم و بعضی جلد نازک .
بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی .
بعضی از آدم ها ترجمه شده اند .
بعضی از آدم ها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدم ها فتوکپی آدم های دیگرند .
بعضی از آدم ها با حروف سیاه چاپ می شوند و بعضی از آدم ها صفحات رنگی دارند .
بعضی از آدم ها تیتر دارند ٬ فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدم ها نوشته اند : حق هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است .
بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند . بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند وبعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند .
بعضی از آدم ها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته می شوند .
بعضی از آدم هافقط جدول و سرگرمی دارند و بعضی از آدم ها معلومات عمومی هستند .
بعضی از آدم ها خطخوردگی دارند و بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند .
از روی بعضی از آدم هاباید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها باید جریمه نوشت .
بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدم ها را باید نخوانده دور انداخت.
به نظر شما ( اگه کسی نظر بده ! ) آدما چه جوری هستن . خودتون چه جوری هستین !
در مورد خودم دارم فکر میکنم !
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:2 توسط maryam|
مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم " مـــــادری " را که برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...
به سلامتی اونی که وقتی از مدرسه می اومدم خونه ، میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰ تا صلوات فرستادم تا امتحان تو قبول بشی . . .
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:1 توسط maryam|
از انسانها غمی به دل نگیر ؛ زیرا خود نیز غمگین اند
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند
زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛
پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!
نوشته شده در پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ساعت
9:0 توسط maryam|
از زمین خوردن کسى شاد مشو که نمیدانى گردش روزگار براى تو چه در آستین دارد ...
امام علی (ع)
تقدیم به همه کسانی که دعا کردند ....
خدایا... دریافته ام کسی که میگوید "برایم دعا کن" از روی عادت نمیگوید..!
کم آورده است...
دخل و خرجش دیگر باهم نمیخواند...
صبرش تمام شده است...
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است...
مهربانم...! کاش میدانستی چقدر دردناک است شنیدن جمله "برایم دعا کن" خدایا کمکش کن... هنوز هم به معجزه کرامتت ایمان دارد....
سلام خوش اومدی به وب اگه لبریز از احساس باشی می تونی حسش کنی...!
من نه نویسنده ام نه شاعر...فقط وقتی دلم میگیره نوشته های می نویسم برای دل...از دل نوشته هام ساده نگذر...به یاد داشته باش این دل نوشته ها را یک"دل" نوشته
اینجا دفترچه خاطرات دوم منه که توش از احساسم مینویسم از احساسی که باهاش زندگی کردم
اینجا مال منه...اون جور که دوست دارم می نویسم و اون جور که میخوام عکس میزارم...اگه دوست نداری و نمی پسندی و اهل دل و احساس نیستی نیا اینجا کسی مجبورت نکرده ولی اگه اومدی حق توهین و قضاوت درباره من و وبلاگم رو نــــــــــــــــــداری
مریم هستم...متولد تیر...دختری هستم صادق و با گذشت... در حد بنز احساساتی...مسئولیت پذیر...همیشه سعی میکنم با همه با مهربونی رفتار کنم...دلم نمیخواد کسی ازم برنجه...خیلی صبورم و تحملم در برابر مشکلات زیاده...از دروغ و حسادت و خیانت و بد قولی بیزارم...خوشبختانه یا متاسفانه دیگران از خودم برام مهمترن...بیشتر لحظات زندگیم غمگینم و تو تنهایی خودمم...دختر پیچیده ای نیستم به راحتی میشه منو شناخت در اخر همین و بس که تنها شدم...اما تنها بودن بهتر از تنها گذاشتنهبه یـاد داشته بــاش...
من نباید چیزى باشم که تو میخواهى... من را خودم از خودم ساختهام... منى که من از خود ساختهام مال من است... منى که تو از من میسازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند... لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان... و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى... و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه... ولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى... میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم و من هم.... میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم... چرا که ما هر دو انسانیـــم... این جهان مملو از انسانهاست پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد... تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم... قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگـار است... دوستانم مرا همین گونه پیدا میکنند و میستایند... حسودان از من متنفرند ولى باز میستایند... دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم... چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى... مــن قابل ستایشم و تــو هم.....
یــــادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد به خاطر بیاورى که آنهایى که هر روز میبینى و مراوده میکنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا... نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى... و یادت باشد که اینها رموز بهتر زیستن هستند....
"مهاتمـا گانـدی"
"""حرفایی که گاندی زد...حرفای دل من بود.... منم واسه همین گذاشتمش اینجا"""
مــن را همین گونه كه هـستـم دوست داشته باش... نمی توانـی؟!... مــن می روم... تــو هم برو مجسمه ساز شو......
وقتی از دنیا خستـــــــــــــــه می شوم
می نویســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
می نویسم تا فرامـــــــــــــــــــوش کنم
چه غمگین باشم چه شاد عاشق گوش دادن به آهنگای غمگین و آرومم ...
همه آهنگای غمگین و همه خواننده های پاپ رو دوست دارم... ولی چندتاشون رو بیشتر دوست دارم چون با صداشون حس آرامش بهم دست میده :
صدای پاشایی خاطرات یه دوست رو برام زنده میکنه... صداشونو دوست دارم و تا ابد نه این صداها فراموش میشه و نه اون خاطرات...
چون از عمق وجودش فریاد میکشه و با هر فریادش اشکای منم سرازیر میشه و سبک میشم...
گوش دادن به آهنگ ها توو اتاق تنهایی هام منو یاد یه عشق میندازه که توو سکوت ش صدایی جز چیک چیک اشک چشمام به گوش نمیرسه...
خدا ما رو برای هم نمی خواست... فقط می خواست هم رو فهمیده باشیم... بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست... فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم... تموم لحظه های این تب تلخ... خدا از حسرت ما با خبر بود... خودش ما رو برای هم نمی خواست... خودت دیدی دعامون بی اثر بود... چه سخته مال هم باشیم و بی هم... می بینم می ری و می بینی می رم... تو وقتی هستی اما دوری از من... نه می شه زنده باشم ، نه بمیرم... نمی گم دلخور از تقدیرم اما... تو می دونی چقدر دلگیره این عشق...فقط چون دیر باید می رسیدیم... داره رو دست ما می میره این عشق... تموم لحظه های این تب تلخ... خدا از حسرت ما با خبر بود...خودش ما رو برای هم نمی خواست... خودت دیدی دعامون بی اثر بود...خدا ما رو برای هم نمی خواست... فقط می خواست هم رو فهمیده باشیم... بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست... فقط خواست نیمه مون رو دیده باشیم.......
و مــن اینجا بــــی تـــو... مثل قانون بلا تکلیفــی... بین دل کنــــدن و دل بستگـــی ام... باز هم عـادت تنهــایی را... ناگزیرم به قبـــول....
این روزها احساس می کنم وقتی می نویسم خدا چشمهایش را می گیرد و وقتی می خوانم گوشهایش را...صادقانه بگویم فکر می کنم خدا هم از سادگی من و حرفهای تکراری ام خسته شده است....
خـاطرمـان بـاشــد شـاید سـالها بعـد در گـذر جــاده ها بی تفـاوت از کنـار هم بگــذریم و بگوییــم ایـن غـریبه چــقدر شبیــه خــاطراتم بــود.....
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان منوتوتنهــــــــــــــــــــــــ و آدرس manototanha22.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.